‎داستان واقعی و ترسناک سیندرلا چیست؟

بارگذاری تصویر...
‎داستان واقعی و ترسناک سیندرلا چیست؟

همه داستان جذاب سیندرلا را می‌دانند، اما شاید ندانید که این داستان در اصل بر اساس یک داستان عامیانه آلمانی بسیار تاریک‌ تر وترسناک‌ تر به نام Ash-Fool )Aschenputtel) بود.

در نسخه محبوب داستان، سیندرلا با نامادری شرور و دو خواهر ناتنی زشت خود زندگی می کند. با او مانند یک برده رفتار می شود وآن ها سیندرلا را مجبور به پوشیدن پارچه های کهنه می کنند. سیندرلا یک مادرخوانده پری شکل دارد که برای او لباس، مربی وخدمتگذاران پیاده درست می کند تا بتواند به مراسم رقص پادشاهی برود. شاهزاده عاشق او می شود، اما نیمه شب مجبور می شودفرار کند و کفش شیشه ای خود را پشت سر بگذارد. شاهزاده در سراسر کشور سفر می کند و به دنبال دختر مناسب برای آن کفش میگردد و وقتی سیندرلا را پیدا می کند با او ازدواج می کند و آنها تا ابد با خوشبختی زندگی می کنند.

در نسخه اصلی داستان، هیچ مادرخوانده پری و مربی کدو حلوایی وجود ندارد، فقط چند کبوتر به سیندرلا کمک می کنند. شاهزاده یکتله قیر چسبنده برای او می گذارد که به این ترتیب سیندرا کفش خود را گم می کند.

وقتی شاهزاده می آید، خواهران ناتنی در تلاشی ناامیدکننده برای قرار دادن پاهایشان در کفش، قسمت هایی از پاهایشان (انگشت پاو پاشنه هایشان) را بریدند.

در قسمتی از این داستان اینطور آمده است که…

“در حالی که مادرش کنار ایستاده بود، خواهر بزرگتر سیندرلا کفش را به اتاق خوابش برد تا آن را امتحان کند. او نمی توانست انگشتشست پا را داخل آن کند، زیرا کفش برای او خیلی کوچک بود. بعد مادرش چاقویی به او داد و گفت: انگشت پایت را قطع کن. وقتی ملکههستید دیگر مجبور نخواهید بود پیاده بروید پس به انگشتان پا نیازی نخپاهید داشت.” دختر انگشت پایش را قطع کرد، پایش را به زورداخل کفش کرد، دردش را قورت داد و نزد شاهزاده رفت.

شاهزاده یک نگاه به پاهای خون آلود و پاره شده آنها می اندازد و تصمیم می گیرد که هیچ یک از آنها دختر مورد نظر او نیستند. درنهایت او موفق می شود سیندرلا را ردیابی کند. سایز پای سیندرلا به کفش می خورد و با او ازدواج می کند. پس از عروسی، دو کبوتر بهخواهران ناتنی حمله می کنند و چشمان آنها را بیرون می آورند.

بخشی از داستان:

«زمانی که زوج عروس وارد کلیسا شدند، خواهر بزرگتر در سمت راست و کوچکتر در سمت چپ راه می رفت و کبوترها یک چشم از هریک از آنها بیرون آوردند. پس از آن، وقتی از کلیسا بیرون آمدند، خواهر بزرگتر در سمت چپ و کوچکتر در سمت راست بود و سپسکبوترها چشم دیگر را از هر یک از آنها نوک زدند. و بدين ترتيب، به خاطر شرارت و وجود باطلشان، تا زمانى كه زنده بودند به كورىمجازات شدند».

و حال به جزئیات این داستان ترسناک میپردازیم:

در داستان خیالی سیندرلا، دختر بیچاره یتیم با خواهران و نامادری اش زندگی میکند و حتی بدتر آن که شاهزاده رویایی خودش را بالباسی که توسط حیوانات عجیب و غریب و یک مادرخوانده پری ساخته شده بود، در یک رقص مجذوب می کند. ما تصاویری در موردکفش شیشه ای و ساعت نیمه شب می دانیم. ما در مورد خوشبختی تا همیشه از این داستان می دانیم. با این حال، مانند بسیاری ازافسانه ها، داستان واقعی نوشته شده توسط برادران گریم بسیار تاریک تر است. نه ساعت نیمه شب، نه موش کم هوش، و نهبیبیتی-بوپی-بو وجود ندارند!

بنابراین داستان از این قرار است که سیندرلا نام اصلی قهرمان داستان نیست. ما هرگز نام او (یا هر شخص دیگری در داستان) رانمی دانیم. داستان با آخرین کلمات مادرش قبل از مرگ بر اثر یک بیماری ناشناخته شروع می شود که دخترش را تشویق می کندهمیشه خوب و مهربان باشد. از دست دادن مادرش، سیندرلای بیچاره را می شکند و او هر روز را بر سر مزار مادرش می گذراند. بعد ازیک سال پدرش با زنی ازدواج می کند که دو دختر به خانواده می آورد. از اینجا نمی دانیم پدر او کجا غیب می شود… چرا که اگر او بودنمی داشت با دخترش بد رفتار شود، درست است!؟! جای تعجب نیست که او اینقدر مادرش را دوست داشت و دلتنگ آن بود! مادر وخواهرهای جدیدش تمام لباس‌های او را دور انداختند، لباس‌های پارچه‌ای به او پوشاندند و او را مجبور کردند که برای خودش کفش‌هایچوبی بسازد. سپس او را به خاطر لباس پوشیدنش مسخره و سرزنش کردند و حتی اجازه ندادند او در اتاق مشترک با آنها بنشیند.

وسیله مورد علاقه آنها برای شکنجه دختر بیچاره این بود که عدس ها را در خاکستر شومینه می ریختند و او را مجبور می کردند آنها رابچیند، تمیز کند و عدس خوب و بد را از هم جدا کند. این فعالیت باعث می شود که او در خاکستر و دوده غرق شود … از این رو نام اوسیندرلا است زیرا یعنی پوشیده در خاکستر!

داستان ادامه دارد، پدرش به سفر می رود و از دخترانش می پرسد که دوست دارند چه چیزی برایشان بیاورد. بدیهی است که خواهرانناتنی جواهرات و بهترین لباس ها را سفارش می دهند. سیندرلا به سادگی از او می خواهد که با اولین شاخه ای که در راه خانه بهکلاهش برخورد میکند به خانه بیاورد. شاخه فندقی را که پدرش می آورد توسط سیندرلا ، بر مزار مادرش کاشته می شود و از اشک هایاو سیراب می شود و به درختی بزرگ در نهایت تبدیل می شود. این درخت به عنوان مجرای جادویی مادرش برای کمک به سیندرلا عملمی کند.

سرانجام مراسم رقص شاهزاده اعلام می شود تا عروس جدید خود را پیدا کند. این مراسم سه روزه است و همه دعوت هستند. سیندرلااز نا مادریش خواهش می کند که بتواند شرکت کند. این درخواست با تحقیر خواهرانش مواجه می شود. مادر بشقاب عدس را درخاکستر می ریزد و می خندد که اگر عدس نسوزد، سیندرلا ممکن است حضور یابد و این یعنی هیچوقت!

دوباره مادر دو بشقاب عدس دیگر در آتش میریزد!

سیندرلا در حالی که خواهران و مادرش در حال حاضر در مراسم هستند، به سمت درخت جادویی خود می رود و برای داشتن یک لباسالتماس می کند. بهترین لباس از آن درخت می افتد و سیندرلا به مراسم می رود، با شاهزاده می رقصد، بعد از مهمانی فرار می کند وهر شب برای هر سه شب متوالی،هر بار با لباسی باشکوه تر برمی گردد. در فرار شب سوم، کفش طلایی (نه شیشه‌ای) او می‌افتد وشاهزاده برای یافتن پایی که متناسب با کفش است، شکار معروف خود را در زمین آغاز می‌کند.

خوب، جدا از قلدری بیش از حد خانواده اش، خیلی داستان وحشتناکی نیست. اما اینجاست که سرگرمی شروع می شود. شاهزاده بهخانه سیندرلا می رسد و خواهر اول به اتاق پشتی می رود تا کفش را امتحان کند. بدیهی است که مناسب پای او نیست. راه حل رامادرش به او می‌گوید که انگشتان پاهایش را جدا کند، زیرا به هر حال به عنوان ملکه نیازی به پیاده‌روی ندارد… بهترین کار این است کهاو این کار را در نهایت انجام می‌دهد! و شاهزاده این موضوع را قبول میکند. خوشبختانه، پرندگان دوست سیندرلا، در حین سوار شدن بهاین نکته اشاره می کنند که خون از کفش می ریزد. شاهزاده برمی گردد و خواهر سیندرلا را به خانه برمی گرداند. نوبت خواهر شماره دوکه میشود تقریباً همان داستان است به جز این که او پاشنه های خود را بریده است. دوباره پرندگان به خون ریخته اشاره می کنند وشاهزاده دوباره برمی گردد. این بار او دختر مناسب را به دست می‌آورد، سیندرلا کفشی را می‌پوشد که اکنون مطمئناً غرق در خون استو سوار می‌شود تا ازدواج کند.

قسمت مورد علاقه من این است که پرنده ها بچه های کینه توز هستند و تصمیم می گیرند در عروسی چشمان خواهر ناتنی او را از حدقهدر بیاورند!

اما چرا این ورژن ترسناک داستان باید برای کودکان هر روز تکرار میشد؟

وقتی بچه بودم عاشق افسانه ها بودم. من از ایده حیوانات سخنگو و دختران و پسران شجاعی که بر مراقبت کنندگان ظالم غلبه کردند، خوشم می آمد. من هم همینطور فیلم های دیزنی را دوست داشتم. همه آنها پایان خوشی داشتند. چه چیزی را میشود درباره ی فیلم های دیزنی دوست نداشت؟ می توانستم هر روز «دلبر و هیولا» یا «علاءالدین» را تماشا کنم.
وقتی کمی بزرگتر شدم، از تماشای فیلم های دیزنی به خواندن برادران گریم روی آوردم. در نوجوانی، «قصه‌های پریان کامل برادران گریم» را خواندم و نظرم عوض شد…
وقتی متوجه شدم که منشأ بسیاری از فیلم های دیزنی مورد علاقه من جزئیات بسیار وحشتناک تری دارد که دیزنی کاملاً از آنها صرف نظر کرده بود، وحشت کردم.

این موضوع فقط به داستان سیندرلا نیز مربوط نمیشود! برای مثال داستان زیبای خفته نیز ماجرای کمی از این داستان ترسناک ندارد!

“زیبای خفته”: در داستان Giambattista Basile (که منشأ واقعی داستان زیبای خفته است)، پادشاهی اتفاقی از کنار قلعه زیبای خفته عبور می کند و در را می زند. وقتی کسی جواب نمی دهد، از یک پنجره از نردبان بالا می رود. او شاهزاده خانم را پیدا می کند و او را صدا می کند، اما چون او بیهوش است، بیدار نمی شود. او را روی تخت می برد و به او تجاوز می کند. سپس فقط می رود. زیبای خفته پس از زایمان بیدار می شود زیرا یکی از دوقلوهایش کتان (از دوک نخ) را از انگشتش می مکد. پادشاه برمی گردد و با وجود اینکه پادشاه به او تجاوز کرده است،  در نهایت عاشق می شوند…آیا منطقی است؟

با این حال، یک مشکل بزرگ دیگر وجود دارد، پادشاه هنوز با شخص دیگری ازدواج کرده است. همسرش متوجه می شود و نه تنها سعی می کند دوقلوها را بکشد، بپزد و به پادشاه غذا بدهد، بلکه سعی می کند شاهزاده خانم را در آتش بسوزاند. خوشبختانه تلاش او ناموفق است. پادشاه و شاهزاده خانم با هم ازدواج می‌کنند و با خوشحالی زندگی می‌کنند (علیرغم اینکه پادشاه به او تجاوز کرده است). اقتباس بی پروا از اقتباس به روز شده باسیل از داستان (نسخه بسیار رام تر) احتمالاً همان چیزی است که برای اقتباس دیزنی استفاده شده است، زیرا آنها بسیار شبیه تر نسبت به بقیه ی ورژن ها هستند.

و این حقیقت ترسناک دیزنی است….



تعداد 0 دیدگاه برای این مطلب ثبت شده است.


دیدگاه شما در رابطه با این مطلب

ورود به سایت بدون فیلتر از ایران